سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه ها
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مهدی حق شناس[191]
 

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 80
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 192120
کل یادداشتها ها : 304

نوشته شده در تاریخ 92/1/12 ساعت 10:54 ص توسط مهدی حق شناس



کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.

روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت:

ای وای تو اونجایی!
می دانم صدای معرکه ای داری!
چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …

کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:

این حرفهای مسخره را رها کن!
اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.

روباه گفت:

ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم.

کلاغ گفت:

باز که شروع کردی!
اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.

روباه دهانش را باز باز کرد.

کلاغ گفت :

بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.

روباه گفت :

بازیه ؟! خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .

خلاصهبعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.

روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد :

بی شعور ، این چی بود !

کلاغ گفت :

کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تغاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد.

 







  پیام رسان 
+ راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . . تو فقط برای منی !

+ سلام به زودی ادرس وب لاگم تغییر می کند دوستان برای همراهی من به ان بروید

+ سلام چرا محدویت دارم در امکانتات وبلاگم

+ شبتون خوش بای

+ برای بار اول با انگشتم زدم توی چشم دشمن<a http://upload7.ir/images/36805737836914191203.jpg

+ گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت.

+ سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم

+ سلام یکبار بیا به وبم اگه خوب بود کامنت بگذار واگه بد بود بازهم بگذار منتظر حضور پوررنگ شما دروبم هستم

+ یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

+ توی زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی می مونن، از بودن با اونا لذت می بری، ولی باهاشون به جایی نمی رسی




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ